Tuesday, August 20, 2013

حرف‌هایی از آن سوی میله‌ها

سکانس اوّل:
زندان ِ اونا / بند 29

-          چرا اعتیاد؟ تو با این همه آرزو و قدرت تخیل. تو دیگه چرا؟ از کجا شروع شد؟ مادرت هیچی نگفت بت؟
-          تو دلم خندیدم، بعد بش گفتم یکم پسته بخر برام تا سیگاری نشم.
یه پاکت بهمن در آورد داد بم، گفت فندک تو آشپزخونه‌ست. سرشو انداخت پایین رفت ...



خاطرات یک سیگاری.

No comments:

Post a Comment