یک سری آدما هم هستن که برای فرار از فکر کردن، تصمیم گرفتن و خلاصه زندگی کردن [به معنای در جامعه زیستن] هر کاری میکنن. البته شاید بهتر باشه بگم، فقط یک سری آدما هستن که فکر میکنن، تصمیم میگیرن و زندگی میکنن؛ در قالب زندگی اجتماعی و با تعاریف امروزی.
انتخاب خودشونه، یعنی میگن ما حوصلهی این زندگی پیچیده و مزخرف و سختی که شماها میگن و ساختین رو نداریم. ما فقط مِی میخوایم و جام ِ پیاپِی. اینجوری زندگی راحتتر و در نتیجه شیرینتره. در انتها هم چون سرنوشت مشترک داریم (حداقل فعلاً اینجوری تصور میشه) پس ضرری نمیکنیم.تنها عذابش اونجاست که بقیه مجبورند بار این قشر رو روی دوش بکشند و کارهای اونها رو انجام بدن و جای اونها هم باشند. در واقع این نوعی حکومت یا سروری اونها بر اون "فقط یک سری آدماست".
و جدای این بخش، میمونه انتخاب و درگیری سر اینکه اینها، این مسئولیتها و کارها رو به کی بسپارند و با چه معیارهایی اینهارو واگذار کنند. که خب اینهم معمولاً مایهی مباهات نبوده برای اون "فقط یک سری آدما".
تقریباً همیشه اینطوری بوده که مشکلات حل نشده، یا خیلی دیر حل شده، یا فقط تغییر شکل داده.
البته تمام این حرفها رو جناب کانت با زبانی کاملاً شیواتر و بهتر، چند روز پیش از بنده (بله بله، فقط چند روز)، فرمودهاند :
No comments:
Post a Comment