Sunday, May 19, 2013

نابالغی

یک سری آدما هم هستن که برای فرار از فکر کردن، تصمیم گرفتن و خلاصه زندگی کردن [به معنای در جامعه زیستن] هر کاری می‌کنن. البته شاید بهتر باشه بگم، فقط یک سری آدما هستن که فکر می‌کنن، تصمیم می‌گیرن و زندگی می‌کنن؛ در قالب زندگی اجتماعی و با تعاریف امروزی.
انتخاب خودشونه، یعنی می‌گن ما حوصله‌ی این زندگی پیچیده و مزخرف و سختی که شماها میگن و ساختین رو نداریم. ما فقط مِی می‌خوایم و جام ِ پیاپِی. اینجوری زندگی راحت‌تر و در نتیجه شیرین‌تره. در انتها هم چون سرنوشت مشترک داریم (حداقل فعلاً اینجوری تصور میشه) پس ضرری نمی‌کنیم.تنها عذابش اونجاست که بقیه مجبورند بار این قشر رو روی دوش بکشند و کارهای اون‌ها رو انجام بدن و جای اون‌ها هم باشند. در واقع این نوعی حکومت یا سروری اون‌ها بر اون "فقط یک سری آدماست".
و جدای این بخش، می‌مونه انتخاب و درگیری سر اینکه این‌ها، این مسئولیت‌ها و کارها رو به کی بسپارند و با چه معیارهایی این‌هارو واگذار کنند. که خب این‌هم معمولاً مایه‌ی مباهات نبوده برای اون "فقط یک سری آدما".
تقریباً همیشه اینطوری بوده که مشکلات حل نشده، یا خیلی دیر حل شده، یا فقط تغییر شکل داده.
البته تمام این حرف‌ها رو جناب کانت با زبانی کاملاً شیواتر و بهتر، چند روز پیش از بنده (بله بله، فقط چند روز)، فرموده‌اند :
« روشن‌نگری، خروج آدمی‌ست از نابالغی به تقصیر خویشتن خود. و نابالغی، ناتوانی در به کار گرفتن فهم خویشتن است بدون هدایت دیگری.
به تقصیر خویشتن است این نابالغی، وقتی که علت آن نه کمبود فهم، بلکه کمبود اراده و دلیری در به کار گرفتن آن باشد بدون هدایت دیگری. "دلیر باش در به کار گرفتن فهم خویش!" این است شعار روشن‌نگری.
تن آسایی و ترسویی‌ست که سبب می‌شود بخش بزرگی از آدمیان، با آنکه طبیعت آنان را دیرگاهی‌ست به بلوغ رسانیده و از هدایت غیر رهایی بخشیده، با رغبت همه‌ی عمر نابالغ بمانند، و دیگران بتوانند چنین ساده و آسان خود را به مقام قیم ایشان برکشانند. نابالغی آسودگی‌ست. »

No comments:

Post a Comment