عین توی فیلما ناامیدم. و عین توی فیلما دوست دارم دست یکی رو بگیرم و بریم توی شهر قدم بزنیم و حرف بزنیم و دقیقاً عین توی فیلما دوربین ِ زندگی فقط از دور مارو نشون بده و هیچکس، هیچحرفی رو از ما نشنوه و نبینه. مگر راه رفتن و حرکات دست موقع حرف زدن.
اصلاً به قول شهریار، میخواهم بروم صد پله پایین، با دریا گریه کنم. میآی؟
اصلاً به قول شهریار، میخواهم بروم صد پله پایین، با دریا گریه کنم. میآی؟
No comments:
Post a Comment